سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها
متعلق به همه است وبرای رفع خستگی وبعضا به خوداومدن ادماست 
قالب وبلاگ
نویسندگان
لینک دوستان

آمده ام با عطش سال ها

تا تو کمی عشق بنوشانی ام!

 


محمد علی بهمنی


[ جمعه 92/6/29 ] [ 10:39 صبح ] [ Avaa ] [ نظرات () ]

دل خوش از آنیم که حج میرویم

 

غافل از آنیم که کج میرویم

کعبه به دیدار خدا میرویم

او که همین جاست کجا میرویم؟؟


[ جمعه 92/6/29 ] [ 10:38 صبح ] [ Avaa ] [ نظرات () ]

فقط با سایه ی خودم خوب میتوانم حرف بزنم ...
اوست که مرا وادار به حرف زدن می کند!
فقط او میتواند مرا بشناسد!
او حتماً می فهمد ...
می خواهم عصاره ، نه ، شراب تلخ زندگی خودم را چکه چکه در گلوی خشک سایه ام چکانیده به او بگویم:

" ایــن زنـــــدگــــی ِ مـن اســت !

" صادق هدایت


[ جمعه 92/6/29 ] [ 10:37 صبح ] [ Avaa ] [ نظرات () ]

لبخند یک ویژگی مهم برای چهره انسان است ,

 

اما به دلیل خرد انسانی , حتی آن بخش خوب از سرشت انسانی نیزقابل استفاده در راه خطاست ,

مانند لبخند کنایه...


[ جمعه 92/6/29 ] [ 10:36 صبح ] [ Avaa ] [ نظرات () ]

هَرچ? اَزش م? پُرس?د? در جوآبت م? گفت : آره
مث?ً م? گفت? : مَنو م? شنآس? ؟
- آره
م? گفت? : ا?نجآ خوبه برآت ، رآحَت? ؟
- آره
م? گفت? : خوشحآل? که ا?نجآ?? ؟
- آره
م? گفت? : م? خوآ? بر?م ب?رون ?ِ دور? بزن?م ،
دلت وآشه ؟ !
اونوقتِ که اِنقدر ج?غ م?کشهُ دآدُ فر?آد م? کنه که
نه ! نه ! نه !
بعداً دل?لش رو پرستآر آسآ?شگآه بهت م? گه :
» آخه ، بآ هَم?ن بَهونه آوردنش سَرآ?ِ سآلمندآن «
ا?ن سوآلُ نبآ?د م? پرس?د? ..


...


[ جمعه 92/6/29 ] [ 10:35 صبح ] [ Avaa ] [ نظرات () ]

میبینی؟؟!!

 

چقدر شاد است؟

نهایت غم و اندوهش این است

پدر یا مادرش به او و کارهایش توجهی نمیکند...

عاشق میشود و پس از چند روز فراموش نمیکند...

تک تک خوبی هایی را که برایش کرده اند یادش می آید...

برای مادرش از باغچه گل سرخ میچیند...

نه چیزی از شکست عشقی میداند!نه از فقر و بی پولی...

شاد است شاد...

مطمِینم خدا را بیشتر از حرف های روشن فکرانه ی من و تو میفهمد...

 

 


[ جمعه 92/6/29 ] [ 10:34 صبح ] [ Avaa ] [ نظرات () ]

...فرق بزرگیست میان کسی که تنها مانده

 

و کسی که تنهایی را انتخاب کرده است...

                       گابریل گارسیامارکز


[ جمعه 92/6/29 ] [ 10:33 صبح ] [ Avaa ] [ نظرات () ]

اشتباه میکنند بعضی ها...

 

که اشتباه نمی کنند!!!

باید راه افتاد...

مثل رودها که بعضی ها به دریا می رسند

و بعضی هم به دریا نمی رسند

رفتن هیچ ربطی به رسیدن ندارد...


[ جمعه 92/6/29 ] [ 10:32 صبح ] [ Avaa ] [ نظرات () ]

هرچه دوستش به او گفت :
غلامرضا خم شو ، فایده ای نداشت
بعد از مراسم ازش پرسیدن ، چرا خم نشدی

برایت دردسر میشود ، او شاه مملکت است

گفت هر که میخواهد باشد :
تختی فقط برای بوسیدن دست مادرش خم میشود

روحش شاد .


[ جمعه 92/6/29 ] [ 10:31 صبح ] [ Avaa ] [ نظرات () ]

حبیب آقا، نه کافه رفته است، نه کتاب خوانده است و نه سیگار برگ برلب گذاشته و کلاه کج بر سر.
نه با فیلم تایتانیک گریه کرده است و نه ولنتاین میداند چیست.

اما صدیقه خانم که مریض شد، شبها کار میکرد و صبحها به کار خانه میرسید.

در چشمانش خستگی فریاد میزد، خواب یک آرزو بود.

اما جلوی بچه ها و صدیقه خانوم ذره ای ضعف بروز نمیداد. حبیب آقا عشق را معنا میکرد، نمایش نمیداد.


[ جمعه 92/6/29 ] [ 10:30 صبح ] [ Avaa ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

ازهمه خوشم میادجنسیتشون مهم نیست ولی اوناروبراساس صمیمیتشون باهام میسنجم
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 103
بازدید دیروز: 37
کل بازدیدها: 135551