دلنوشته ها متعلق به همه است وبرای رفع خستگی وبعضا به خوداومدن ادماست
| ||
وقتی رسیدم ازشدت باران خیس خالی شده بودم! برادرم:چرایه چترباخودت نمیبری؟ خواهرم:چرامنتظرنشدی تاباران بندبیاد؟ پدرباعصبانیت:فقط بعدازاینکه سرماخوردی میفهمی؟ امامادرم،همانطورکه موهایم راخشک میکرد:"ای بارون نادان...." این است مادر!! [ جمعه 92/6/8 ] [ 1:41 عصر ] [ Avaa ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |